۳.مردی پیر و تنها در خانه‌ای در حومه‌ شهر زندگی می‌کرد. او هرگز خانه را برای مدت طولانی ترک نمی‌کرد. اواسط تابستان روز جمعه نامه‌رسان به خانه‌ی او آمد و پیرمرد را صدا کرد. اما هیچ جوابی نشنید. از پنجره داخل خانه را نگاه کرد و پیرمرد را غرق در خون دید. وقتی پلیس رسید، یک رومه‌ی سه‌شنبه، دو بطری شیر گرم و یک بطری شیر سرد پیدا کرد و روز بعد، قاتل دستگیر شد. پلیس چطور آنقدر سریع او را پیدا کرد؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها